خلاصه کتاب: لحظه تصمیم (تصمیم گیری)

ساخت وبلاگ

کتاب تصمیم گیری یونا لرر (Jonah Lehrer) با دو ترجمه در بازار موجود است:

  1. “تصمیم گیری”، یونا لرر، ترجمه اصغر اندرودی (لینک کتاب در آدینه بوک )
  2. “لحظه تصمیم”، جان لرر، لیلی سالاری (لینک کتاب در شهرکتاب )

آن گونه که در بادی امر نام کتاب به ذهن متبادر می کند، کتاب قصد دارد به تشریح فرآیند تصمیم گیری در انسان بپردازد. هرچند نویسنده واقعا برروی موضوع تصمیم و انتخاب متمرکز می شود، اما بیشتر صفحات کتاب به توضیح نکاتی کلی – و در عین حال، کلیدی- در این باب می گذرد و عملا وارد جزییات نمی شود.

 

فصل اول: اثبات وجود احساسات در فرآیند تصمیم گیری. نویسنده طی بیان چند داستان، قصد دارد نقش احساسات در تصمیم های انسان را نشان دهد و به نوعی نظریه انتخاب های عقلانی محض – را که به افلاطون نسبت می دهد- به چالش بکشد. عقل بدون احساس یک پایش می لنگد.

فصل دوم: چگونه احساسات و روش های غیراستدلالی در روند تصمیم گیری تاثیر می گذارند؟ پاسخ در تجربه است و تجربه. تکرار تجربه های مختلف در طول سالیان متمادی و درس گرفتن از اشتباهات گذشته، به گونه ای در وجود انسان درونی می شود که پس از آن دیگر فرد نیازی ندارد در هر لحظه، برای اتخاذ تصمیم جدید به استدلال و سبک و سنگین کردن بپردازد. مخزن تجربیات درونی شده گویی چنان نوری را از اعماق وجود انسان می تاباند که با آن می توان مسیر درست را به راحتی تشخیص داد. نقش مثبت احساسات در این است که در بسیاری از لحظات تصمیم گیری اساسا فرصتی برای تامل و تفکر نیست،- و یا اگر هست عقل آدم به جایی قد نمی دهد- اما با این وجود احساسات راهنمای خوبی برای عمل می شود و انتخاب انسان را به درستی جهت می دهد.

فصل سوم: آیا احساسات اثر منفی نیز در تصمیم گیری دارند؟ پاسخ آری است. به عنوان نمونه ای از دخالت منفی احساسات در انتخاب های بشر: اکثر مردم جایزه کوتاه مدت و کمتر (۱۰ میلیون تومان، همین امروز) را به دریافت جایزه بلندمدت و بیشتر (۱۵ میلیون تومان، دو ماه بعد) ترجیح می دهند. و یا این که مردم با کارت اعتباری (و در ایران، عابر بانک) بیشتر خرید می کنند تا با پول کاغذی. توجیه روانشناسان برای مثال دوم این است که پول کاغذی، موجودی ملموس و عینی است که انسان از دست دادن آن را می بیند، پس درد از دست دادن آن را بیشتر احساس می کند؛ در حالی که عقلا نباید بین آن دو تفاوتی باشد، در هر صورت از دارایی انسان کاسته شده است.

فصل چهارم: آیا می توان صرفا از عقل برای تصمیم گیری استفاده کرد؟ خیر، به ویژه در زمان های حساس و تنش آلود. داستانی از کاپیتان هاینس، خلبان هواپیمای DC-10 و شرایط بحرانی پیش آمده نشان می دهد که این قدرت تسلط خلبان بر احساسات منفی و بالتبع اوضاع بحرانی هواپیما بود که به مغز او قدرت داد راه حل مناسب را برای خروج از این وضعیت بیابد و در نهایت هواپیما را با کمترین تلفات به زمین بنشاند. طی ماه های بعد از این حادثه، مرکز آموزش خلبانان آمریکا، آزمونی را در محیطی شبیه سازی شده از این حادثه برای خلبانان ترتیب داد. بسیاری از آن ها حتی پس از ۵۵ بار تلاش هم نتوانستند هواپیما را به سلامت به زمین بنشانند. از خلبانان که طبعا انسان هایی باهوش هستند بیش از این انتظار می رفت، اما هوش به تنهایی کافی نیست.

فصل پنجم: آیا تفکر می تواند برای تصمیم گیری ضرر داشته باشد؟ پاسخ، متاسفانه خیر است. نمونه های مختلفی از بازیکنان، خوانندگان و … نشان می دهد افرادی که در زمان حساس اجرای خود، اقدام به تفکر و ارزیابی شرایط کرده اند، همین اقدام باعث بدترشدن اوضاع شده است. ظاهرا بهتر این می بود که می گذاشتند کار به روند طبیعی ادامه پیدا می کرد، تا این که بخواهند درباره وجود مختلف آن تفکر و تعقل کنند. نمونه دیگر آن، دستگاه MRI است که تصویری دقیق از وضعیت درون بدن در اختیار پزشکان قرار می دهد. تحقیقات نشان می دهد تشخیص پزشکان از بیماری، قبل از اختراع دستگاه MRI بسیار بهتر از پس از اختراع آن بوده است. ظاهرا اطلاعات دقیق و صحیح این دستگاه بیش از آن که مفید باشد، گمراه کننده بوده است. مغز به راحتی فریب می خورد.

فصل ششم: در تصمیم گیری های اخلاقی، استدلال چه جایی دارد؟ به نظر می رسد دیدگاه استاندارد ما درباره اخلاقیات اشتباه بوده است. ما فکر می کردیم که تصمیم گیری های اخلاقی مان ناشی از تفکر استدلالی است، یعنی همان چیزی که قوانین اخلاقی بشر بر آن نهاده شده است. بحث های زیادی درباب تعارضات یا دوراهی های اخلاقی شده است اما یک نکته مغفول مانده است: تصمیم گیری های اخلاقی بیشتر به معنای احساس همدردی با دیگران است. این یعنی ورود احساس به فرآیند ارزیابی ما از یک موقعیت اخلاقی.

فصل هفتم: عقل و احساس، تا کجا؟ ” طی دوره اول ریاست جمهوری کلینتون، کسری بودجه به ۹۰% رسید، اما زمانی که از دموکرات ها پرسیده شد، چه برسر بودجه در زمان ریاست جمهوری کلینتون کلینتون آمد؟ بیش از ۵۵% آن ها گفتند که افزایش پیدا کرده است.” طرفداری های سیاسی نمونه کاملی است از این که بسیاری از تصمیمات ما از قبل گرفته شده اند – نمونه ای از اطمینان کاذب-، فقط بار توجیه آن هاست که بر دوش عقل باقی مانده است.

فصل هشتم: نتیجه گیری: استدلال و احساس، هر دو ابزاری ضروری برای تصمیم گیری هستند. در موقعیت هایی که انتخاب ها و اطلاعات ورودی محدودند، مقداری تحلیل استدلالی مانع می شود که ناخودآگاه ذهن تشخیصی نادرست داشته باشد. اما در زمانی که اطلاعات زیادی برای تصمیم گیری وجود دارد، اشخاصی که انتخابی غیراستدلالی داشتند، تصمیم گیرندگان بهتری بودند. درنهایت، علم تصمیم گیری هنوز دانشی نوپاست.

در مجموع کتاب برای افراد ناآشنا با فضای این گونه مباحث، گزینه مناسبی برای شروع است اما اگر قبلا این گونه مباحث را شنیده یا مطالعه کرده اید، کتاب های تفصیلی تر و علمی تری نیز از قبیل “تفکر، سریع و کند” اثر دنیل کانمن برای خواندن وجود دارند.

پی نوشت ۱: برای من سوال بود که تلفظ Jonah به صورت یونا درست است یا جان؟ یا آن گونه که در ویکی پدیای فارسی آمده، جوآنا؟ دیکشنری های آنلاین انگلیسی، تلفظ جونا (یا جونِ) را پیشنهاد می دهند. در هر صورت Jonah همان یونس خودمان است.

پی نوشت ۲: جالب است که بدانید نسخه انگلیسی این کتاب، به دلیل برخی مسائل من جمله عدم رعایت حق کپی رایت در برخی از قسمت های کتاب، توسط ناشر از بازار جمع آوری شده و دیگر منتشر نمی شود.

خوب باشیم و خوبی کنیم...
ما را در سایت خوب باشیم و خوبی کنیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : razearamesh2 بازدید : 236 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 23:30